قبل از نامزدی /آزمایشگاه

انقدر اتفاقا پشت هم و خوب خوب افتاده که جا موندم از نوشتن ...

بعد از 11 فروردین تا اونجایی که یادمه 13 بدر بعد از ناهار خونه خودمون رفتم با اونا ،با کل خانوادش پارک و بعدشم بستنی ٍ میزبان خوردیم و اومدم خونه از اون روز قرار شد که برنامه بریزیم برای شیرینی خورون ، آره شیرینی و خورونو نامزدی و صیغه باورم نمیشه ...15 هم رفتیم آزمایشگاه وای نگم که چی شد از اینور قرار بود بریم حلقه بگیریم بعد از آزمایشگاه و صبح زودشم رفتیم کله پاچه ای همه چی خوب و خوش بود تا اینکه تو خونمون مشکل بود !!!! یعنی من و سعید همینطوری مونده بودیم که چیکار کنیم از یه طرف من واقعا نمیدونستم چی میشه از یه طرف سعید مونده بود که هماهنگ کرد با یه جا و رفتیم خصوصی آزمایش دادیم غروب همون روز دکتر مشاوره ام وقت گرفته بودیم یعنی یکی از شلوغ ترین روزام بود تو ی دکتر مشاور بودیم که ز زدیم جواب آزمایش سالمه تا آزمایشگاه حرف نمیزدیم بعدش که جواب و دکترو دیدیم و حرف زدیم سرخوش ترین بودیم رفتیم به سمت خرید نشون جواهر فروشیای میر داماد و ساعت 8و9 بود که خریده بودیم و رفتیم جیگر خوردیم راستش جیگرش اصلا حال نداد میدون بهمنٍ مسخره با اون جیگر خوشگوشاش... ولی اون شب از اون شبای خاطره انگیز بود

کلا از زندگی خیلی لذت میبرم خیلی خدایا بینهایت شکرت


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.