همیشه همه جا نوشتن بهترین گزینه بوده واسه همه ی مشکلام چه درسی چه عشقی چه زندگی ....من ادم دقیقی نیستم و اینکه ننویسم منو خیلی عقب میندازه از خودم !!! اگه هدفامو بنویسم غیر ممکنه بهش نرسم البته شده تو برنامه ریزی های روزانم طبق اون عمل نکنما اما باز حس سنگینی که میکنه رو دوش ادم که هی فلانی فلان کارو انجام بده دیونه ای هی صداش بپیچه تو گوشتو تو انجامش ندی! با این همه امروز فهمیدم یعنی به قولا معروف ناکامی های خودمو ریشه یابی کردم ...اینکه من خیلی کم مینویسم کم فکر مکینم کم تصویر سازی میکنم کم کتاب میخونم حتی کم خودمم !!! چرا شاید باورتون نشه من هنوز حالت های نوجوانای که ادم میره تو رویا و فلان کسو میبینه و فلان حرفو میزنه و تورویاس ساعت هارو دارم شده تو روز خیلی خواستم واسه خودم وقت بزارم اما نشده همشو تو رویا بودم جواب فلان حرفا زدم اگه تو حالت محال فلانیو ببینم چه برخوردی کنم و این حرفا !!! حالا این رویایی که میگم خوده واقعیم نیستم یعنی خودمو جاهایی میزارم که میدونم من ادمش نیستم!! و این من از زمان حال دور میکنه
آهان یه مشکله دیگم اینکه خودم تصمیم نمگیریم !!! خودم نمیگم من این کارو میکنم و تمام و هرجور شده اینکارو میکنم نظر دیگران روم تاثیر میزاره با اینکه اینو خودمم قبول ندارم یعنی تو اون لحظه بقدر بنده جو گیر میشم که میگم نه من میتونم خودم تنهایی انجامش میدم ....
یه کاره جدید بهم پیشنهاد شده پشتیبان سایت یه مدرسه !
فردا امتحان ریاضی مهندسی میانترم دارم جلسه ی آخری یادش افتاده و چیزی نخوندم هنوز اما تصمیم دارم یه بار بخونم قال این قضیه رو ببندم ..منی که توهم معدل زدم این ترم با این وضع درس خوندنم واقعا فازم چیه ؟؟؟ چرا میخوام یه ادم با سطح سواد کم بیام بالا حالا خواسته یا ناخواسته من تا اینجای این رشته ی خوبو بد بالا اومدم وقته ازمونو خطلا کردن ندارم دیگه که عایا الان حال خوندن این درسو دارم عایا خسته ام؟؟؟ از دست خودم حرصم گرفته !!! شدم خانوم لب و دهن فقط حرف !!!! خب دختر خوب چرا انقدر وقتتو به بطالت میگدرونی چرا وقته درس تو فکر کارو پولی وقت پول به فکر خوابی سر کلاس منتظری کلاست تموم شه صبحا که باید به خودت برسی خوابی!!! این چه وعضشه اخه!!!! هر چقدرم میام همه چیو نظم بدم تو برگه بنویسم ببینم چند چندم با درس با کار بازم از دستم در میره نمیتونم به وعدهام عمل کنم ...
از مهمترین تصمیماتی که سعی کردم خودم واسه خودم تصمیم بگیرم این بود که فردا شمالو خواهرارو پیچیدم و نمیرم!! خودم تصمیم گرفتم نرم و مامانم گفت هرجور راحتی دوست دارم خونه ساکت باشه ...بشینم به همه چی نظم بدم چارتا کاره درست درمون کنم نه که نصفه نصفه! دیشب کلییییی نوشتی داشتم کللللی اومدم یه فلش کارت آبی برداشتم به سه قسمت تقسیمشون کردم و هر قسمتیو که انجام میدادم یه تیک خوشگل کنارش میزدم و خوده همین تیک زدن انقدر بهم انرژی میداد که ترغیب میشدم زودتر بنویسم تیک بدیو بزنم
جدیدا از بهم ریختگی جسمی و روحی بدم میاد زیاد ! حتی قبلنا از بهم ریختگی اتاقم لذت میبردم اما الان نه همش دوست دارم خلوت تر باشه دوست دارم یه چیزه بزرگو از اتاقم جابه جا کنم خیلی بزرگ مثل برداشتن تخت یا دراور !!!!!! از اینکه آمادگی کارای خودمو ندارم دیگه حرصم گرفته ..
یه حرف خوب:: پریشب داشت نادیا میگفت روزه تولدت یه شماره غریبه بهم پی ام داد قبل از اینکه باز کنم گفتم این اشکانه خواسته تولدتو به من تبریک بگه که بت بگم اما دیده یکی از بچه های یونیه اینارو که گفت عمیییییییقا ناراحت شدم اما بعدش گفتم البته بودم هیچ فایده ای نداشت اگه بودم چه بسا ناراحت تر از الان بودم و وضعیت بدتر بود !! دیدم چند مین ج نداد بعد یه طومار نوشته که هیچ وقت فکر نمیکردم تو انقدر قوی باشی تو قبلا خیلی داغوووون بود داغون به تمام معنا اسم اشکان میومد اسمونو به زمین میرسوندی از صب تا وقتی باهم بودیم همش میگفتی اشکان اینکار نکرد اشکانو دوست دارم اشکان اشکان....الان اصلا حرفشو نمیزنی باکسی راجبه رابطت نمیگی ! خیلی خوب شدی یه دختر شاد شدی نه افسرده که هرشبت با گریه خوابیدن بود از طاهرت معلومه خودتو پیدا کردی 80درصدتو !! اون 20 درصدم میتونی !!!! اینارو خوندم نمیدونستم چی بگم واقعا من از نطر دیگران میتونم قوی بوده باشم !!! البته قویه عاقل
با اینکه تقی به توقی میخوره یادش میوفتم اما ...نه کاری میشه کرد نه حرفی زد چون من از خودم مطمعنم که چیزی کم نزاشتم باسه دوست داشتنم و باید بپذیرم شرایط الانمو و فقط وفقط خودمم که میتونم به خودم کمک کنم
دوست دارم برای خودم تو دفترام بنویسم که قراره چیا داشته باشم چه کاره باشم چقدر خوشبت قرار بشه چه چیزایی و تجربه کنم !
دلم یه وقت حسابی برای خودمو تموم کارای نکردم میخواد
خوشحالم که دارم یه درامدی به دست میارم خدارو شکر !
چطوری ارغوانی جونم.. چه خبرا..
تولدت مبااااااااارک عزیزمممممم.. البته با تاخیر.. انشالا امسال به آرزوهای قشنگت میرسی گلم.. 22 سالگی سن خیلی خوبیههههه.. بهترین استفاده رو ازش ببر.. :-****
مرسی عزیز مهربوووووون