دلهره 1

صدای ویلون زدن شادمهر میتونه مستم کنه عاشق آهنگاشم

با خاستگار در ارتباطم یه جورایی مطمعنم اونا جوابشون مثبته و من ! که شدم دو دل ترین آدم دنیا یادم رفت چقدر دوست داشتم ازدواج کنم چقدر دوست داشتم همدم داشته باشم و من شدم دو دل، تنها ضعفی که من فکر میکنم داره و خواهرم میگه اونم نداره قیافشه که خیلی معمولی هست من همیشه عاشق پسرای جذاب بودم نمیدونم میتونم کنار بیام مهرش به دلم میشینه میتونم دوسش داشته باشم یا نه  ولی وضعشون که خوبه بنظر نه که نظرم منفی باشه ولی محکم مثبت نیست شایدم من خیلی دارم سرسری فکر میکنم به دوستام گفتم تازه میخوان بیان و اونام کچلم کردن که چی میخوای بپوشی چیکار میخوای کنی چه ساعتی میای من خودم زیاد کسیو سوال پیچ نمیکنم ولی اینا نه باید ته و توی ماجرارو بفهمن و مامان و مرجان مخالف توضیح دادنه برای اونا و منی که نمیدونم چه رفتاری باشون کنم !

میخوام امشب کلی تصمیم بگیرم دیگه بسه تنبل و تن پرور بودنم بسه از کثیف و نامرتب بودنم از بیخیال بودنم از فکر زندگی نبودنم از بی هدف زندگی کردنام 

اصلا تصوری ندارم میخوام برم تو یه خونه که من خانم اونجا باشم مسئولیتش با من باشه من مهمون دعوت کنم جاری خواهرشوهر برادر شوهر فامیل جدید نامزدی جشن من /همبستر شدن باهاش/ وای چی کار کنم

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم جمعه 27 اسفند 1395 ساعت 06:39 http://fingerprints.blogsky.com

شاید این کمک ت کنه که بدونی حس ها و استرس ها و نگرانی هایی که الان داری، همه ی دخترها قبل از ازدواجشون تجربه می کنن. ازدواج بزرگترین تصمیم زندگی یه آدمه برای همین انقدر حال و روز آدم دگرگونه در آستانه ش. توکل به خدا کن و با استفاده از عقل خودت و مشورت دیگران راه درست رو برو. زندگی یه اداره اونقدرام که به نظر میاد سخت نیست. یادت باشه همه آدم ها از اول همه چیز رو بلد نیوده ن. باید تجربه کرد تا آموخت. انشالله که تصمیم های خوب و شیرین بگیری :)

. سه‌شنبه 24 اسفند 1395 ساعت 22:51

سلام
اتفاقی پستت رو دیدم
حست کاملا قابلِ درکه
همه ی دخترا اینجور موقع ها همین فکرها و همین حس ها میاد سراغشون
به نظرم همه جوانب رو بسنج درست ترین تصمیمی که فکر میکنی رو بگیر
و بعدش هم به خدا توکل کن
انشاءالله خیره...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.