جمعه کاری

پی نوشت جمعه:: شام امشب خونه بهار بودیم همگی ...در یک حرکت انحصاری همه ی ظرفارو شستم...ظرف شستنو اغلب دوست دارم و اکثرا حالمو خوب میکنه گاهی که خیلی داغونم میرم طرفه ظرفا انقدر تو فکرم که نمیفهمم کی تموم میشه اما بعد از اینکه تموم شد و میبینی این همه ظرفو به این تمیزی تو شستی حالت خوب میشه ! شاید از این به بعد همه جا ، جا بندازم ظرفا با من تزیین اینا که بلد نیستم باز یه حرکتی هست ...شاید امروز بدم اومذه از طرز فکر همه راجب من که که میگم خیل گ.ش.ا.د.ی

شب خوبیه امشب یه اهنگ بی کلامه عالیم دارم گوش میدم وبه بی انتها فکر میکنم ...

مطمعنم چیزای خوبی در انتظارمن امروز هرچی مینویسم  سیر نمیشم از نوشتن ....

امروز به یه بعد از خودمو کشف کردم که جرا من انقدر ناکامم تو انجامم کارام چرا به هیچی نمیرسم هیچ وقت راضی نیستم از درس خوندنم از کتاب خوندن از نماز خوندنم از تمیز کردن اتاقم چرا انقدر شکست میخورم هیچ کاری تا اخر انجام ندادم

اینکه من با اینکه خودمو میشناسم تا چه حد تنبلم باز از خودم تواقعاته بالاتری دارم ... که دارم فلان کارو فلان کارو انجام میدم شاید بخوام یکی از اونهار و انجام بدما اما چون زیاده میگم ول کن از پسش بر نمیام میخوام موفقیتامو کوچیک تر بدونم انقدر از خودم توقعات بیش از حد نداشته باشم بیام تقسیمش کنم امروز یه مطالب خوندم در باره این که اگه 15 دقیقه توی روز به زبان خوندن اختصاص بدید خیلی بهتر از اسنه که در هفته برید کلاس زبان یا برید کلاس ورزش در صورتی که اگه 15 مین روی پیاده روی کنید اوکیه ...حالا چرا 15 دقیقه چون هیچکی نمیگه که وقت ندارم واسه 15 دقیقه ...

میخوام قانون 15 دقیق های رو اجرا کنم ...

من به این نتیجه رسیدم با اینکه از رشتهم یعنی نرم افزار و کد نویسی بدم نمیاد اما به این نتیجه رسیدم خیلی هنرو دوست دارم خیلی دوست دارم یه چیزی خلق کنم خیلی دوست دارم کلاس ورزش برم خیلی دوست دارم روزی چند ساعت برنامه نویسی بخونم اما مشکلم اینه که چون همرو با هم دوست دارم از همه چی زده میشم و اگه یه کدوم از این کارارم بکنم باز از خودم راضی نیستم و خوشحال نمیشم ...شاید من خیلی کارا بکنم اما مهم اینه که الان فهمیدم رضایت ندارم از کارام ....

امروز صبح میخواستم روزه بگیرم که نتونستم روش وایسمو خوردم روزمو ولی همهههه ی خونه رو جارو و تمیزکاری کردم و ظرفارم شستم ...

نمیدونم چطوری توقعمو از خودم بیارم پایین ...

نیمدونم چرا امروز یهو دلم خواست تا اخر سال 3-4 ملیون پول واسه خودم جمع کنم میدونم این غیر ممکنه چون نه شغلی دارم نه منبع درامدی هیچ تازه کلی هم خرج دارم نمیدونم این فکر از کجا به ذهنم رسید ...از پول تو جیبیم 3 ماه یه قرعه کشی شرکت کردم ....که خییلییییی کمه اما باز خوب یه حرکتی هست ...

خیلی دوست دارم یه منبع درامد داشته باشم .....یعنی میشه .... یه کاری داشته باشم که دوسش داشته باشم

صبح بخیر......

چقدر هوا خووووبه چع صبح مهربونیه مطمعنم اگه من امروز کلاس داشتم مث همیشه خواب میموندم چون خونه ام از 8نیم بیدارم..

چهارشنبه با بچه ها رفتیم پل طبیعت و هم خیلی هوا خوب بود هم کلی عکس انداختیم عالی بود همه چی ناهارو دسرم از نت برگ گرفته بودیم که عالی بود ...

کلا یکم اروم گرفتم ...همه چی به قول معروف so , so شده ...

امسال میخوام حتما روزه قضا ها مو بگیرم

امروز دوست دارم یه عالمه کار کنم یه عالمه دیگه ایده داشته باشم کتاب بخونم درسمو بخونم دوست دارم این ترم معدلم بالای 16/60 باشه عاشقه این عددم اگه بشه عالیه ...

در راستای بی هنر بودنم میخوام بند انداختن خودمو یاد بگیرم ...حتی واسه مامانو اصلا دستم نمیچرخه دیروز نادیا تو دانشگاه پشت لبو لپامو انداخت و سعی کرد بهم یاد بده ...

من عاشق محبت دیدنم عاشق اینهم که بهم توجه بشه عاشق اینم یکی منو بیشتر از خودش بخواد باید قبول کنم من تو رابطم حسرته اینارو میخوردم همیشه ...

البوم 25 باند خوووبه


سلام

جمعه بعد از طهر دیدم به خط قدیمیه اس داده خاک بر سرت کنن من دیر کردم چون واست دسته گل سفارش داده بود ..

منم جواب ندادم و خط و خاموش کردم

این روزا یهو انقدر اوکی میشم که شاد ترین اهنگا لبتابو با بلند ترین صدا میزارم و میرقصم باس جدیدایی که واسه مهمونی خریدمو میپوشم  بعد یهوئ میشینم ززززززززززار میزنم به تمام معنا تو خیالم باهاش حرف میزنم میگم چرا؟؟ چرا اینجوری شد یهو خر میشم میگم یزار روشن کنم یعد میگم این خطمو داره من فقط بلاکش کردم اگه بخواد با یه خط دیگه بزنه که ازتباط بر قرار میشه...

شاید باور نکنید اما گاهی میگم نکنه خب گلفروشی طول کشیده من عجول بازی درومدم ...بعد سادم میاد چجوری جلو نادیا خورد شدم چطوری تو خیابون جیغ زدم چطوری گریه میکردم چطوری ارایشم و پاک میکردم چطوری شالمو با مغنه عوض کردم ...

شبا که بد میگزه اما امشب خوب بود یه کوچولو جزوه نوشتم و با نادی و محبوبه قرار گزاشتیم واسه فردا ...شاید یه بار راجب محبوبه بنویسم دختری که واقعا همه ی زنای ایرانی مث اون باشن قوی و شاد و بروز

خدایا کمکم کن همین الان بابای خوبم از قم اومده و یه عالمه سوها ن و قطابو پولکی اورده خدایا بابته وجود پدرم ازت تشکر میکنم به پولش برکت بده به عمرش سعادت و عزت همچنین مامانه گلم

انقدر حواسم پرته جامدادیمو گم کردم امروز رفتم خریدم و خیلی تاثبر داشت تو روحیم ...

یکشنبه ام از داداش مهسا شلوار برداشتم و یه شال

خدارو شکر این ماه وضعم خوبه ...

خدایا راضیم به رضای تو بهترین

FINISH

امروز باهم قرار داشتیم و من فهمیدم کلاسم تشکیل نمیشه زنگ زدم پرسیدم اگه تو اوکی هستی برم وگرنه نمیرم که گفت اوکی  نیم ساعت قبل قرار زنگ زدم دیدم خونه بود من اصلا کلاس یونی نرفته بودم رفتم خونه نادیا که از اونجا اشکان بیاد دنبالم...گفتم بیا دنبالم دیدم خونستو خیلی بی خیال گفت باشه حالا میام یه سر میبینمتو نیم ساعت بعد ز زدم گفت  دارم مایم بعد اومدیم بیرون هرجی میزدم بر نمداشتنو اخرش گفت ماشینم خراب شده ....

کل راهو با نادیا تو خیابون بلند بلند گریه میکردم و اخرش که اشکان لطف کردو جواب داد جیغ کشیدم وسط خیابون که دیونم کردی بهد اون ز زد نادیا برداشت گفت کجایین شما به نادیا گفته ماشین خراب شده زنگ زدم امداد خوذرو وسط ستارخان پر تعمیراتیه حالا بادیام داد میزد دیگه بهش زنگ نزنننن اونم گفته نمیزنم به اون احمقی که گوشیو داده دسته توا احمق ...اره به همین راحتی اشکان نیومد

و برای همیشه تموم شد باور کنید که تموم شد پس از اشک فشانیا .....

این نیز بگذرد دیگه تو این وبلاگ اسمی از اون خدانشناس ثبت نمیشه

تا یک هر موقع که بخوام اجازه دارم ناراحت باشم

الان که اینجوری اوکیم به خاطره فیلمای توپیه که نادیا بهم داده  ON HOLIDAY  داشتم میدیدم و قهوه واسه خودم درست کرده بودم که کل شبو گریه کنم این فیلمه به قدری به من و حال الانم میخورد باحال بود همه چی یادم رفته

به قوله خواننده ی خاموش باید با تو خودم با اشکان تموم کنم بعد ...

امیدوارم به روزای خوبه اینده ساعت 3 نیمه

اخر ه شب که اومدم تو اتاقم بخوابم خواهرم ز زد بیا پیشه ما همه جمیعیم اما گفتم نه چه خوب شد که نرفتم اگه میرفتم مطمعن بودم همه چیو میگفتم واسشون ....

از خدا بابته دوست خوبی مث نادیا متشکرم خیلی خوب بود امروز واقعا باید ازش قدر دانی کنم

خواننده ی خاموش من کامنتارو اکثرا تایید نمیکنم  دوست دارم واسه خودم باشن

به خودم امیدوار شدم از خدام ممنونم امیدوارم بهترینارو جلو پام بزاره و همه چی بهترو بهتر شه