مرداد لعنتی

 از دست سعید بی نهایت دلگیرم ......این هفته پنجشنبه شب راه افتادیم متل قو 8صبح شنبه تهران بودیم ....همه چی عالی بود بهترین خونه بهترین رستورانا هیچی کم نزاشت برام / از شنبه که رفت قم تا الان که شب سه شنبس قمه و من از شنبه تا الان بدترین گلو درد تاریخ بشریت و داشتم که صدام در نمیامد آب دهنمو نمیتونستم قورت بدم یعنی یه چیز افتضاحی صدتا آمپول خوردم ولی سعید به روی خودشم نیورد و نیومد همش حرف حرف که عاشقتم فلانتم حالت خوب میشه برو دکتر برو انور اینو بخور اونو بخور خیلی ناراحتم ولی نیومد ..... حتی امشبم قرار شد بیاد که نیومد گفت کار دارم من مطمعنم که کار داره و همه چی در راه راسته ولی انقدر ازش پرم که میخوام راجب این موضوعات حرف بزنم اول گریم میگیره نمیخوام بهش توضیح بدم ولی نیستی پشت گوشی دوست دارمات برام مثل نواتر خالی میمونه خیلی از دستش ناراحتم خیلی بی شعوره واقعا مطمعنم به هیچ عتوانم نمیخواد قبول کنه که آره من کارمو به تو ترجیح دادم الان میگه من تو اون بازه زمانی بهترین تصمیم و گرفتم دوست دارم تعییر روش بدم تو برخوردم از رفتار خوردم بدم میاد از اینکه یکی بخواد هر جور دوست داره باهام رفتار کنه متنففففففففففففففرم الان میاد برام گل و کادو فلان خریده که اره عشقم عروسیمون نزدیکه من باید کار کنم فلان کنم ........اینکه چجوری رفتار کنم موقعی که سر خوشه و بهم محبت میکنه رو بلد نیستم زود وا میدم ولی تصمیم جدیه من نمیتونم اینجوری زندگی کنم اینجوری که سعید سر قولش واینسه اما من همون باشم فکر میکنم انقدر کار داره که جایی واسه من تو زندگیش نداره نمیخوام توضیح بدم فقط میخوام عمل کنمممممممممممممم
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.