نگو بس کن برم / میشه باشیم باهم

سلام ، پنجشنبه ناهار با هم یونی رفتم بیرون استرس اینکه برناممون مثل اشکان شه همیشه باهامه که همیشه با دعوا و قهر بیرون میرفتیم وای لعنتی خاطراته بدشم دوست داشتنیه !

پسرخوبی بود ولی تکلیفش مشخص نبود با خودش درگیری فکری خیلی زیادی داشت ترجیح دادیم دیگه ادامه ندیم !

ناراحت؟؟؟؟ اره شدم با خدا دوباره یه فصل کامل کنتاکت کردم  ولی خب انقدرام واسم مهم نبود anyway

با حقوقم دارم حال میکنم با اینکه همش تو فکر جمع کردم اما اینکه میگم پول چرک کف دسته زود میاد زود میره واقعا درسته اما کلی چیز خریدم واسه خودم 

یه گوی فرشته سفید خریدم، ست عطر و اسپری که عاشق بوشم ، بولیز ،تی شرت ،قاب برای خودم و مهتاب، از اون دستند گشنگا،کلی کش و تل،ثبت نام باشگاه 

غمگین هستم دلم میخواست رابطم پا بگیره قد و هیکل پسرو شخصیتش خانوادش خیلی بهم نزدیک بودیم اما چرا اینجوری شد و نمیدونم ولی من دست از تلاش برنمیدارم بلاخره یکی میاد که من همجوره باهاش اوکیم و این روزامو به هیچ عنوان یادم نمیاد 

ظاهر!!!

من ادمی شدم که دیگه اونجوری که خودم راحتم میرم بیرون بدون ارایش اکثرا حتی پنکک !!! نمیدونم خوبه یا بد ! اما دوست دارم همیشه منظم باشم ته ارایش ادمو منظم نشون میده فک میکنم خیلی ساده ام و شاید بی اهمیت 

خونمونو از جمعه شروع به خالی کردن کردیم برای رنگ الان خابا خالیه و وسایلمون تو پذیراییه

بطور ویژه ای دوست دارم روزیمو از چنگ مردم در بیارم !! بنظر خودم کلی چیز هست که باید یادبگیرم 

اولین حقوق 21 تیر

بالخره حقوق گرفتم خوشحالم؟؟؟ خب مسلما نمیدونم چیکار کنم چی بگم حس فوق العاده ایس اونم منه کم تجربه ی بی مهارت حقوق گرفتم

مامان میدونم بیشترین ادمی که خوشحال میشه مامانه همیشه ارزو داشت یکیمون کار کنییم حتی بعد از ازدواجم صبا که میرم بیرون میگه خداروشکر کن میموندی خونه هیچکاری نبود که کنی واقعا هزاران کار داشتم که همیشه از نبود پول اضافی انجامشون نمیدادم حالا چیکار میکنم ؟ پس انداز که حتما میکنم 

خوشحالی یعنی شوق ماهه دیگه که بازم همچین روزی میاد

با هم دانشگاهی سرد تر از قبلیمو من دوست دارم اون بیاد طرفم اونم زیاد انگار حال و حوصله نداره anyway

اهدافم ارزوهامو دوست دارم خوشحالم کلی و خدای عزیزمو شکر


سالاری/حق گرفتنیه/

یک حرکت انحصاری زدم زنگ زدم به مدیرمون گفتم میشه حقوقمو بریزید!!!! اونم گفت فردا

اخه یعنی چی من که راضی نیستم ازشون خوشحالم که خودمو احمق نشون ندادم تا الان خیلی صبر کردم کار کردم وقت گزارشتم خب منم پولمو میخوام

اونم گفت بله فردا با هم حساب کتاب میکنیم

حرف زدن بهتره تا اینکه تا فردا صد بار ناراحت بودم که ایا فردا چی بشه چی نشه !

من اولین بارم بود شاید نادیا بازی دراوردم و از حق خودم دفاع کردم نادیا از اولش که رفتم سرکار گفت پرو باش تو سری خور باشی میزنن تو سرت منم ادمیم که تقریبا صبرم زیاده ولی یه لحظه ناراحت شدم از برخوردش که امروز نیومده

هنوز صدای قلبمو میشنوم یعنی بدونید اینکار چقدر بارم سخت بوده

امیدوارم یه روزی مدیری چیزی شدم همیشه یه روز قبل حقوق مردمو بدم نزارم هیکی هیچ وقت راجب حقوق باهام حرف بزنه

ناهار نخوردم هنوز یعنی ناهاری ندارم که بخورم

امروز کلی مقاله راجبه خلاقیت و موفقیت خوندم دوتا کلمه ای که بعد امتحانارفته رو مخم

خلاقیت ندارم ولی خیلی راجبش فکر کردم تقریبا دستم اومده چی به چیه و موفقیت : که دارم دسته بندی میکنم هدفامو کارایی که دوست دارم علایقمو که میخوام چیکار کنم اخر

نرگس یه کلاس زبان خوب و فشده بهم معرفی کرده احتمالا میرم از حقوق خودم

"با سعی و همت خودتان پول درآورید. انتظار نداشته باشید کس دیگری خرج شما و آرزوهای شما را بدهد. "

اینو امروز تو مصاحبه ی جکی جان خوندم خیلی جالب بود!

با همیٌونی بهتر شدیم دیشب کلی حرف زدیم و نظرش خوب بوده راستش خوشحالم یکمم گیر میده بهم منم که محبت ندید خوشم میاد :)))))))))

هنوز ریلکس نشدم ولی خودمو خوب و معمولی جلوه میدم .

خدایا دوست دارم راهکای موفقیت و خوشبختی و پیش پام بزار


شروع دوباره....


بقدیر مغزم پر و حرف دارم که نمیدونم از کجا باید شروع کنم  دوست دارم همه چیو دسته بندی کنم ...

خب اخرین پستم میشد امتحان اخرم ...از درس خوندم نگم که شب امتحانم نمیخوندم دل نمیدادیم به درس با زووووور ولی خداروشکر بد نبود اما یه زاقارت پیش اومده وطراحی پیاده سازیمو افتادم با 9.5کلی قصه خوردم در ظاهر اما در درون مدام تکرا میکردم که خیر که تقریبا منجر به خیرم شد که فردای همون روز یکی از پسرای یونی دایرکت داد و منم گفتم که منو انداخته فلانی کلی حرفیدیم و بهم راهکار داد ! و سر صحبت باز شد

الان میشه گفت دوستمه اما دوست پسر نه هنوز! 17تیر ساعت 5 نیم ساعت باهم رفتیم بیرون دور زدیم و مثلا همو دیدیم (دیروز)

یهو الان به خودم اومدم دیدم وااااااااای بر من باز دارم همون حرکاتو میکنم همون اشتباهارو ،همون زیادی بودنارو ،همون منفی بازیارو ،همون ترس از دست دادن همین رابطه رو، وای بر من پس من بعد از اون شکست تلخ چه تجربه ای بدست اوردم چرا باز نمیفهمم که اول اگه برای خودم باشم و خودم اولویتِ اول خودم باشم چقدر بهتره وچقدر موثر ترم بقول اون دوست مجازیم که انشالله هرجا هست خوش باشه گفت تو عشق و رابطه هرکی فرار کنه برندس طرف میوفته دنبالش چرا من واقعا داشتم باز اینکارارو ادامه میدادم ؟؟؟‌از خودم حرصم گرفته چون سوالای این بخش از رابطه رو با جواباش داشتم ولی باز به اندازه بودن بهترین روشیه که همیشه جواب میده

واقعا میخوام تغییر رویه بدم و دلم بسیار روشنه!

درموردش اگه بخوام پسریه که تقریبا همه ی ایده آل های منو داره تا الان که اونجوری بودم که واقعا هستم حتی وقتی باهم بیرون بودیم کلی از ته دلم خندیدیم هرچی دوست داشتم گفتم بدونه اینکه بخوام کلاس بزارم و کلی خوب بودیم باهم اهل فیلمه و میخوایم فرار از زنداد ن وباهم از اول ببینیم اون دیده یه بار ولی من نه خوشم اومد از پیشنهادش

نمیدونم شروع دوستیمون از نگاه اون چجوریه ولی بنطرم یکم سرده بام ! شاید امروز چیزیشه

نمیخوام باز هیچی نشده جدی و حساس شم دوست دارم بیشتر لذت ببرم

فردا انشالله اولین حقوقو میگیرم

کلی ایده های خوب میاد تو ذهنم ولی من یاداشتشون نمیکنم

میخوام کتاب خوندامو شروع کنم این تا اخر این هفته پیر مرد و دریا رو تموم میکنم

حس میکنم ابتدا به دچار شدنم اومده رو 80 !!!

میخوام مدیریت بحران کنم

کلی اتفاق همشم خوب

صبور شدم جوری که باش حال میکنم

"علی"

خرید 50 گیگ نت

خلاقیت

قوی