میز تحریر

واقعا نمیدونم چی در روحی رٌخ داد که این چنین کرد به هرحال من که زیاد خوشمم نمیومد واسمم فرق نداشت ...

اینکه کادوشو پس ندادمم واسم مهم نیست

امروز رفتم پی ندای درونیم که همیشه میگفت یه نویسنده ی خوب روی میز تحریرش میشنخ و مینویه و من میز نداشتم و کلا خیلی کارام گیر بود دلم یه تحول واسه درس خوندن  میخواست اخه این ترم میخوام واقعا بخونم ترم 8 واسم ترم خوبیه...

چرا دروغ یکم دلم شکسته ...ولی بزرگ شدم تازه یادم گرفتم خودم و فقط به یه جایی برسونم خودم کار کنم خودم از خودم توقع پول کنم ....20 روز تا عید مونده.... خدارو شکر زنده هستم و این روزای قشنگ و میبینم....

i can ...i will


نمیدونم چرا یهو روحی خواست دیگه باهم نباشیم .... و من ناراحت نیستم... بزرگ شدم دیگه

امروز فهمیدم ادم فقط و فقط باید از خودش انتظار داشته باشه ....فقط خودش رو پول خودش حساب کنه رو کارای خودش کارای کوچیکشم خودش کنه خودش به خودش کمک کنه نه کسه دیگه

میخوام زندگی کنم هیچ کسم نمیتونه این فرصت ازم بگیره حتی ناراحتیای مامان حتی بدشانسیام حتی بدون کار بودنم ....

من خوشبخت میشم و ازدواج موفقی خواهم داشت خدا بهترینو برام در نظر گرفته اینو مطمعنم


من ترجیج میدم افسوس بخورم که چرا اون کارو انجام دادم تا اینکه افسوس بخورم کاشکی اون کارو انجام می دادم! این تکست و که خوندم واقعا از خودم خوشم اومد اره درستش اینه که من واقعا همچین ادمیم دوست دارم اون کارو انجام بدم تا ندم...

این روزا بیشتر از همیشه عاشق اسم فرهادم فرهاد یعنی مرد ....یعنی پسر من میخوام بخودم احترام بزار و رو علاقم وایسم

...دیروز یک کتا از داستان های کوتاه یه نویسنده ژاپنی خوندم ...خیلی خوشحالم که خوندمش... جالب بود فکر نمیکردم ازش خوشم بیاد ... دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح اولین روز ماه اویل



امروز یه روز بسیار خووووبی بود 

روحی بهم کادو داد

بهار اتامو خیلی شیک کرد خودم یاد گرفتم کارامو درست انجام بدم

موفق بودم امروز و از خودم خیلی راضیم

دفتر آبیه جدید اضافه شد به مجموعه ی دفترام 

امروز بیشتر از همیشه شاکر خداوندم آخ که چقدر زندگی کردن قشنگه چقدر هوا قشنگه بادشم دوست دارم

ناراحتم از اینکه این بحثا بین منو روحی بوجود اومده 

ناراحتم از اینکه نادیا رو دخالت دادم تو کارام

ناراحتم از اینکه مامان مرجان نادیا تو خصوصی ترین چیزام هستند یعنی خودم اجازه میدم

ناراحتم از اینکه چرا صبر نکردم امشبووو

ناراحتم از اینکه رابطم اینجوری شده